شرح ماه پانزدهم زندگی پسرک موفرفری من
آری، خنده های تو بزرگترین آرزوهای من اند پس شادمانه بخند بگذار تا برآورده شوند هر چیز کوچیکی تو خونه از نظرت پنهان نمیمونه. راه و روش خراب کردن همه چیزم بهمون یاد میدی نیست ما تا حالا بلد نبودیم خرابشون کنیم همینجوری سالم مونده بود. پسرک کنجکاو من!! خوب شد این کامیونو واست خریدیمااااااا پنجر شده انگار تو یکی از جمعه های این ماه من باید سر کار میرفتم و بابایی هم میخواست بره مسابقه اسبدوانی برا همین واسه اولین بار از صبح تا شب تنهایی خونه بابای من موندی پسر گلم. البته یه روز قبلش ماما...
نویسنده :
مامان فهیمه
13:07